میشه به من یه لطف کنید؟ من یه نامههایی بر عکس نامههای سکاتلندی لازم دارم. مدتهای طولانیه که فقط دارم تحسین میشنوم؛ انتقاد لازم دارم جدی جدی، در مورد نوشتن نمیگم، در مورد خودم به طور کلی. میدونم کسی که اینجا رو بخونه الزامن من رو کامل نمیشناسه، اما از همونقدری که به نظرتون میاد. باز هم میگم نه در مورد وبلاگ و نوشتهها، در مورد آدمی که از پس این نوشتهها میشناسید، حتی اگر بر من واقعی کاملن منطبق نباشه.
من سالهاست میدونم که لازم دارم چنین چیزی رو اما فقط از دوستای نزدیکم خواستم و خب نتیجه نداده.
این که چی شد که الان خیلی جدیتر فکر میکنم بهش، از اینجا میاد که یه چندماهه دارم دقت میکنم توی گزارشها و پروژها مون و میبینم بعد از اینکه ده نفر مختلف نقدش کردند و هی تغییرش دادیم در نهایت چیزی که از آب در میاد خیلی عالی میشه و چندین مرتبه سالمتر و بهتر از اون تولید اولیه است.
خب من این فرصت رو قبلن توی دانشگاه نداشتم و یا توی محل کار قبلی. توی دانشگاه حتی استاد راهنما هم اونقدر وقت نداره که بشینه واقعن بخونه و نظر بده و توی محل کار قبلیم هم اینقدر بین پژوهشگرها رقابت بود که همکارت هیچوقت حاضر نبود با یک نگاه انتقادی بخونه مقالهت رو و نظر بده، انتقادی به هدف اینکه نتیجهی کار بهتر بشه. اما اینجا این شانس رو داشتیم، همهمون داریم. وقتی همکارت ازت میخواد چیزی را ادیت یا نقد کنی با جان و دل اینکار رو میکنی چون کار تیمی مهمه. چون سازمانهای بزرگ غیر انسانیاند و افراد مهم نیستند توش(شاید هم منفی باشه یه جاهایی این) برای اینکه اگر یه چیزی چاپ بشه یا منتشر بشه به اسم تیم هست و اصلن کل سازمان و نه به اسم افراد.
خب حالا دور نشم از چیزی که میخواستم بگم، من سالهاست نزدیکترین دوستام رو سرزنش میکنم که شما هیچوقت من رو نقد نکردید، سرزنش نکردید برای کارهایی که فکر میکردید دارم به اشتباه انجام میدم، با این بهانهی روشنفکری که درست و غلط نسبیه. ما توی زندگی روزمره و واقعی مجبوریم به انتخاب، نمیتونیم توی واقعیت هم شانه بالا بندازیم که همه چی نسبیه، نسبیت مال انتزاعه فقط.
از وقتی خودم فهمیدم که انتقاد و همفکری(عجب کلمهی غیر عادی) و پیشنهاد لازم دارم، اینکار رو برای دوستای نزدیکم کردم. حتی در مورد شرایط حساس بیترس از اینکه یه روزی بگن تو این پیشنهاد رو دادی یا تو مانع شدی، چون از روزی میترسم که دوست نزدیکی برگرده بهم بگه چرا وقتی دیدی من داشتم میرفتم سمت چیزی که به زعم تو چاه بود، هیچی نگفتی؟ و من بلد نیستم جواب بدم راه و چاه نسبیه؛ چون میدونم نسبیت فقط در کلیت معنا میده.
کامنت نذارید لطفن، نامه بفرستید اگر خواستید برام بنویسید.
dedicatedtobooks@gmail.com
dedicatedtobooks@gmail.com