اه چرا زندگی اینقدر طولانیه. حوصلهام سر رفته. حالا بقیهی این همه سال رو چیکار کنم که تکراری نشه. مث اینه که آدم یه قله رو رفته باشه بالا به سختی و زحمت بعد پایین رو نگاه میکنه میگه خب که چی. واقعن خب که چی.
دوشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۹
Comments (27)

Sort by: Date Rating Last Activity
Loading comments...
Comments by IntenseDebate
Posting anonymously.
خب که چی
2010-11-29T21:52:00+03:30
Sara n
فریدا · 747 weeks ago
Mojgan · 747 weeks ago
من دلم میخواد بدونم اگه 45 ساله بشم از مردهای 30 ساله خوشم میاد یا نه احساس جنسیم چقد عوض میشه چی برام مهم میشه این یه وجه قضیه اس توی همه ی مسائل اینطوریه
Mojgan · 747 weeks ago
Mojgan · 747 weeks ago
برعکس تو من نسبت به سال های آینده ی خودم خیلی هیجان دارم چون واقعن نمی دونم چی از توی خودم درمیاد
Mojgan · 747 weeks ago
خوشحال میشم اگه اشتباه فهمیدم بنویسی
Mojgan · 747 weeks ago
چون دیروز خونده بودمش و یادم نمونده بود
کامران · 747 weeks ago
فادو · 747 weeks ago
caspiansea 21p · 747 weeks ago
اصلان · 747 weeks ago
nasim · 747 weeks ago
آرزو · 747 weeks ago
حالا وقتش رسیده که تو چیزی به داشته های بعدی آدمهای بعد از خودت (و در اصل خودت) اضافه کنی.
تا حالا مصرف کردی از حالا تو هم تولید کن. می بینی خیلی سخت تر است. راه درازی هنوز پیش روست.
اصلان · 747 weeks ago
dedicate_book 26p · 747 weeks ago
سه سال سال پیش سال اول دکترا رو که شروع کردم(بعد ولش کردما :) ) همینو به استاد راهنمام گفتم. گفت که چی؟ که این که جبران کنی. که این که تا حالا استفاده کردی حالا تولید کنی. که این حتی از حقت هم بیشتر استفاده کردی. گفت تا حالا فقط تکنیک بوده, هیچ کدوم از چیزهایی که از دیگران یاد گرفتی و گرفتی دانسته ی تو و مال تو محسوب نمی شن .
کاملن چنین مفهومی رو یادم رفته بود. مرسی یادم اومد.
البته من به نظر می رسه از همون سه سال پیش فهمیده بودم این کار سخته که دکترا رو ول کردم
انسان سکولار · 747 weeks ago
اگر آره بدو دختر خیلی دیره خیلی
ناظر · 747 weeks ago
به نظر میآد خواننده های وبلاگت خیلی باهات و با نوشته هات دیگه حال نمی کنند. حق هم دارند. اگر که خودت هم به نوشته های گذشته ات برگردی می بینی که تصویری که از خودت دادی تصویر یک آدم مغرور و از خود راضی هستش که آدمهای دیگه را قبول نداره و احساس خود برتربینی می کنه!
ببین می دونم که چند سال بیشتر نیست که اروپایی و می دونم که برات سفر رفتن جذاب چون همه جا قشنگه و البته پسرهای اروپایی خیلی جنتلمن هستند! ولی سارا جان خودت هم می دونی که این چیزها خیلی عادیه اینجا. نصف مردم اروپا نصف دنیا را دیدند و جوانهاشون به ۳ زبان حداقل مکالمه می کنند. به این چیزها نباید بنازی. اینها قله نیست. اینها ابزاره برای دیدن و مکالمه کردن و ... یاد گرفتن
در نهایت به نظرم بهتر بود دکترا را ادامه می دادی. چون هم آدمهای جالبتری می دیدی هم اینکه کاری بهتر از کار این کارهای اداری می گرفتی! البته به شرطی که رشته ات را دوست می داشتی
خلاصه سارا جان اینها چیزهایی بود که من دیدم به عنوان یک ناظر خارجی
بنفشه · 747 weeks ago
sam · 747 weeks ago
تاریخ · 746 weeks ago
که غمخواری نیست.
انسان سکولار · 746 weeks ago
از حالا فرض کن که مرکز توجه نیستی و اصلا فرض کن رفتی یک سیارهی دیگه
به اطرافیان اهمیت بده ، بیشتر از همیشه ولی برای قضاوتشون اصلا اهمیت نده
یک جوری به همهی اونائی که باهاشون رقابت داری اعلام شکست کن ، به اونائی که ممکنه نگرانت بشن بگو دیدت رو میخوای به زندگی عوض کنی و
----------- برای خودت زندگی کن ------------------
نمیدونی زندگی وقتی خودت رو محور عالم ندونی و مثل یک ناظر به دنیا نگاه کنی نه مثل کسی که همه دارن نظارتش میکنن چقدر لذت بخشه
فرشته · 746 weeks ago
ninda · 746 weeks ago
لیلی · 746 weeks ago
فاطمه اختصاری · 745 weeks ago
سوغاتي اين روزهاي دوري
آدرسي براي
دانلود رايگان مجموعه «يک بحث فمينيستي قبل از پختن سيب زميني ها»ست
منتظرتان هستم
با دو تا شعر
و کلي خبر و لينک خوب
و غم هاي مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
هرگز...