در چهار هفتهی آینده، به اضافهی همهی امتحانهای خطرناکام و مقالهای که باید با استادم بنویسم، امتحان پایان ترم ایتالیایی و آلمانی دارم و باید یک سفر ده روزه هم بروم.
فکر هم میکنم که هیچ وقت نمیتوانم به آلمانی چیز بنویسم، حالا هی اینها به من فشار بیاورند. اگر آخرش دپرشن نگیرم سر این زبان، خوب است.
هجده کنوانسیون بینالمللی و پروتکلهای ضمیمهشان در "حقوق بینالملل و حفظ میراث انسانی" را باید ماده به ماده و تبصره و تبصره حفظ کنم. حالا فکر میکنم و آنهایی که فوق لیسانس حقوق بینالملل میگیرند را باید یک دکترای افتخاری بهشان داد، من همین یک درساش را هم نمیتوانم بگذارنم.
(راستی، کسی متن کنوانسیون 1954 لاهه - حفظ آثار فرهنگی در زمان جنگ - و دو پروتکلاش-1964 و 1999- را به فارسی سراغ ندارد؟)
اینها به کنار، ماه بعد همینموقع باید ایتالیا باشم، توی خانهی جدید. پادرهوایی و تعلیق این وضعیت خودش کافی است برای کلافه شدن؛ از این کشور به آن کشور، از این خانه به آن خانه و به اضافهی چمدان بستن و دوباره برای چند ماه دل کندن از یک عالمه چیزی که نمیتوانی با خودت ببریشان.
گفتم که بدانید ممکن است اینجا با یک سری بینظمی روبرو شوید. در راستای ادب وبلاگی.
گفتم که بدانید ممکن است اینجا با یک سری بینظمی روبرو شوید. در راستای ادب وبلاگی.
.
پ.ن: بینظمی را منظورم این است که ممکن است مثل آدم به کارهایام برسم و دیر به دیر آپدیت کنم، یا اینکه طبق همان قانونِ حالا جهانشمول ِ شبهای تحویل کار و امتحان، روزی سه بار آپدیت کنم. با شناختی که از خودم دارم، به دومی نزدیکترم :دی