شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۷

جواب‌‌ات رو با دقت انتخاب کن دختر :‌ي

بهانه : که لبخند بزند
.
با مهین پشت چراغ قرمز پل گیشا بودیم، به سمت جنوب. اون موقع هنوز چراغ داشت. کم کم داشتیم راه می‌افتادیم که آقاهه‌ی ماشین کناری که ظاهراً هم خیلی محترم بود، فحشی داد یا متلکی گفت که چون شیشه ماشین بالا بود هیچی نشنیدیم؛ همین‌طوری که من دست‌ام را گذاشته بودم روی دکمه‌هه و شیشه‌هه داشت پایین می‌آمد که احتمالاً فحش‌ بدیم، مهین داشت به آقاهه می‌گفت: مرتیکه‌ی الاغ...
بعد یه لحظه هر دومون کلمه‌های "دانشکده‌ی علوم اجتماعی" رو شنیدیم و متوجه اون صدای آرام ِ پس زمینه شدیم. نگو بیچاره اصلاً از اول داشته آدرس می‌پرسیده. چند دهم ثانیه زمان متوقف شد. آقاهه کاملاً وا رفته بود؛ ما هم این‌قدر خجالت کشیده بودیم که عذرخواهی هم نکردیم، فقط جمله‌مون این شکلی شد: مرتیکه‌ي الاغ، سمت چپ.