ده سال پیش کتاب خاطرات ستاره فرمانفرماییان، دختر شازده فرمانفرما را سه نشر مختلف تقریباً همزمان چاپ کردند،
نشر کارنگ با ترجمه ابوالفضل طباطبایی و ویراستاری ناصر پورپیرار در 467 صفحه. با نام دختری از ایران.
نشر پیکان با ترجمه اردشیر روشنگر و اصغر اندرودی در 552 صفحه با نام دختر پارس.
و نشر فرشید بعد تر با ترجمه هوشنگ لاهوتی در 704 صفحه و دوباره دختری از ایران.
از این سه چاپ مختلف نشر پیکان به سرعت فروشاش از اولی بیشتر شد، با اینکه ترجمه نشر کارنگ بهتر بود و اسم آدمی مثل پورپیرار - هیچ کاری به نظرات پورپیرار درباره ی تاریخ ایران باستان ندارم ها- به عنوان ویراستار پایاش بود.
بعدها هم این پرفروشی میان این سه ترجمه ادامه پیدا کرد. به یک دلیل ساده، نشر پیکان روی جلد زده بودند : متن کامل.
اینکه ناشرها کجاها حق دارند از "متن کامل" به عنوان تبلیغات استفاده کنند را دقیقاً نمیدانم، یعنی از چندتایشان هم پرسیدم، میگویند خب متن کامل است. در صورتی که دو کتاب دیگر هم متن کامل داشتند و از طرف دیگر تصور کنید چه بلبشویی میشود اگر یک نوار "متن کامل" بزنند بالای سمت چپ همهی کتابهایی که متنشان کامل است.
میخواهم بگویم برای وقتهای خرید کتاب، عنوان متن کامل، به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارد. دستکم معنایاش این نیست که بقیه ترجمهها متن کامل را ندارند. برای همین هم وقت خرید یا انتخاب کتاب از میان چند چاپ مختلف بهتر است تعداد صفحات (بدیهی است میشود کتاب را طوری صفحه بندی کرد که تعداد صفحاتاش بیشتر باشد)، قطر کتاب ( میشود از کاغذ هفتاد گرمی به جای شصت گرمی استفاده کرد) و عبارت متن کامل را به عنوان معیار در نظر نگیرید.
بهانهی اینها را یکی دستام داد، که برای خواندن یکمرد اوریانا فالاچی از بین ترجمه پیروز ملکی ِ انتشارات امیرکبیر سال 59(كه يك شاهكار است ) و یغما گلرویی(ترجمههاياش را ديدهايد؟) نشر دارینوش، دومی را که انتخاب کرده بود که حجماش بیشتر است و روی جلدش عنوان متن کامل دارد. میبینید گاهی وقتها به چه دلایل سادهای آستانهی تحملام تحریک میشود.
نشر کارنگ با ترجمه ابوالفضل طباطبایی و ویراستاری ناصر پورپیرار در 467 صفحه. با نام دختری از ایران.
نشر پیکان با ترجمه اردشیر روشنگر و اصغر اندرودی در 552 صفحه با نام دختر پارس.
و نشر فرشید بعد تر با ترجمه هوشنگ لاهوتی در 704 صفحه و دوباره دختری از ایران.
از این سه چاپ مختلف نشر پیکان به سرعت فروشاش از اولی بیشتر شد، با اینکه ترجمه نشر کارنگ بهتر بود و اسم آدمی مثل پورپیرار - هیچ کاری به نظرات پورپیرار درباره ی تاریخ ایران باستان ندارم ها- به عنوان ویراستار پایاش بود.
بعدها هم این پرفروشی میان این سه ترجمه ادامه پیدا کرد. به یک دلیل ساده، نشر پیکان روی جلد زده بودند : متن کامل.
اینکه ناشرها کجاها حق دارند از "متن کامل" به عنوان تبلیغات استفاده کنند را دقیقاً نمیدانم، یعنی از چندتایشان هم پرسیدم، میگویند خب متن کامل است. در صورتی که دو کتاب دیگر هم متن کامل داشتند و از طرف دیگر تصور کنید چه بلبشویی میشود اگر یک نوار "متن کامل" بزنند بالای سمت چپ همهی کتابهایی که متنشان کامل است.
میخواهم بگویم برای وقتهای خرید کتاب، عنوان متن کامل، به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارد. دستکم معنایاش این نیست که بقیه ترجمهها متن کامل را ندارند. برای همین هم وقت خرید یا انتخاب کتاب از میان چند چاپ مختلف بهتر است تعداد صفحات (بدیهی است میشود کتاب را طوری صفحه بندی کرد که تعداد صفحاتاش بیشتر باشد)، قطر کتاب ( میشود از کاغذ هفتاد گرمی به جای شصت گرمی استفاده کرد) و عبارت متن کامل را به عنوان معیار در نظر نگیرید.
بهانهی اینها را یکی دستام داد، که برای خواندن یکمرد اوریانا فالاچی از بین ترجمه پیروز ملکی ِ انتشارات امیرکبیر سال 59(كه يك شاهكار است ) و یغما گلرویی(ترجمههاياش را ديدهايد؟) نشر دارینوش، دومی را که انتخاب کرده بود که حجماش بیشتر است و روی جلدش عنوان متن کامل دارد. میبینید گاهی وقتها به چه دلایل سادهای آستانهی تحملام تحریک میشود.