هیچ وقت توی سفر این همه دلام برای خانه- هر کجا که باشد- تنگ نشده بود. بیصبرِ خانه رفتنام و این تقصیرِ اینجاست.
برلین شهری است پر از نا-مکانها،( non-lieux ، no-places) و از من بر نميآید که این شهرها را دوست داشته باشم. من به شهرهایی احتیاج دارم با ابعاد انسانی. دو روز میروم پاریس، خانهی خونام که به حالت نرمال برگشت، میروم سفرِ دید و بازدیدی.
پ.ن: اینقدر قصه دارم برای تعریف کردن که خدا میداند کی تمام میشوند. پایام که به یک جای آرام برسد، برایتان تعریف میکنم.
برلین شهری است پر از نا-مکانها،( non-lieux ، no-places) و از من بر نميآید که این شهرها را دوست داشته باشم. من به شهرهایی احتیاج دارم با ابعاد انسانی. دو روز میروم پاریس، خانهی خونام که به حالت نرمال برگشت، میروم سفرِ دید و بازدیدی.
پ.ن: اینقدر قصه دارم برای تعریف کردن که خدا میداند کی تمام میشوند. پایام که به یک جای آرام برسد، برایتان تعریف میکنم.
.
پ.پ.ن: نامکان از آن دسته اصطلاحاتی است که وقتی توی درسهای فوقلیسانس دیدماش، فهمیدم سالها منتظر کشفاش بودهام. نامکان یعنی مکان خالی از هویت، گسسته از گذشته و تاریخاش، جاهایی مثل فرودگاههای بزرگ، مراکز خرید، میدانهای شهرهای بزرگ،... اگر بی هیچ پیش زمینهای بگذارندت در یک نا مکان، میتوانی خود را هرجای دیگری(هر شهر بزرگی در هر کجای دنیا)تصور کنی. فکر میکنم چیزی که بیش از همه باعث شده برلین با این همه حافظهی تاریخی بشود شهری پر از نامکانها، معماری مدرناش است.