کدام پاراگراف ِ آن هشت صفحه را اینجا بیاورم؟ خودتان بروید بخوانید اگر یک روزی همشهری داستانِ مرداد هشتاد و نه دستتان آمد.
امام موسی صدر به روایت پسرش. حبیبهی جعفریان.
"من آقای سید موسی صدر که دارم زندگینامهاش را مینویسم، هیچوقت ندیدهام و دارم همهی زورم را میزنم که خلاف آن چیزی که از بیشتر راویها شنیدهام، آدم عادی درون او را..."
حبیبه جعفریان باید توی کلاسهای نویسندگی خلاق، زندگینامهنویسی درس بدهد. وقتی کاوه گلستان و امام موسی صدرش درآمد میبینید که راست میگویم.