پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

سرشت


شب یلدای پارسال: داریم پانتومیم بازی می‌کنیم، طرف کلمه‌ی سرشت بهش می‌افته.
بعد خودش رو نابود می‌کنه که با پانتومیم مارمولک رو نشون بده و بالاخره سمی- که قوی‌ترین بازیکن تیمه از هر نظر- می‌گه مارمولک. یادمه من گفتم آفتاب پرست؛ امیررضا گفت دیوار، چون آقا داشت از دیوار بالا می‌ رفت.
وقتش تموم شد.
فکر می‌کنید می‌خواست از مارمولک به کجا برسه؟


۱.سرشت تشکیل شده از دو بخش. به" سر" ش اشاره می‌کنه برای بخش اول. بعد می‌ره سراغ بخش دوم که سخت تره: شت
۲. رودخونه به عربی می شه شط
۳. عرب‌های مارمولک خور
۴. مارمولک


کپی رایت یادآوری مهزاد


پ.ن: بعد هم فهمید اون هم مارمولک نیست و سوسماره.

Comments (4)

Loading... Logging you in...
  • Logged in as
Login or signup now to comment.
ای وای دقیقن یه نمونه ی مشابه داشتیم ولی ازین خیلی بدتر بود. قوپن گیزی بود لغتش.مطمئن نیستم ولی ظاهرن به ترکی میشه دختر پدر سوخته. هیچکی ترک نبود تو جمع ما. بعد طرف تا آخرین لحظه موفق شد که ما به «قطار» برسیم! که بعدش میخواسته بگه یکی تو مخزنش زغال میریخته بعد افتاده تو مخزن سوخته، بعد بگه که طرف بابای یه دختری بوده. بعد همین ترکیش!! بعضی پانتومیما باید ثبت شن در جریده ی عالم! بخد
Reply
=)))))))))))))
وای خدا!
دمش گرم
Reply
:))
روحیه ش قابل تحسینه
Reply
وااااای خداااااااایاااا!!
خیلی باحال بود!
Reply

Comments by