برگشتهام به زندگی، هنوز نه مثل قبل، اما خوبام. دو هفته شده. به دوری عادت کردهایم همانطور که به مرگ.
نمیدانم چندبار اما انگار بیشمار بار به دیگران گفتهام که ذات این شهر مثل شیراز درمانگر است، هوایاش آدمهای ویران و بریده و خسته را درمان میکند، مثل شیراز. کافیاست توی این شهر چند روز نفس بکشی تا دوباره برگردی به زندگی، مثل شیراز.
منتظرم ببینم وقت خطر بعدی، وقت واقعیت بعدی، به سمت کی یا کجا فرار میکنم.
.
فیلم "مدیترانه"ی گابریله سالواتورس را دیدهاید؟ آخر فیلم، فیلم تقدیم میشود به "همهی آنهایی که فرار میکنند". هربار این جمله را که یادم میآمد از خودم میپرسیدم به من هم تقدیم شده یا نه، الان مطمئنام که تقدیم شده. حالا میدانم که مدتهاست فرار کردن را یاد گرفتهام و میدانم که فرار کردن خطرناکترین کاریاست که توی زندگی بلدم. منتظرم ببینم وقت خطر بعدی، وقت واقعیت بعدی، به سمت کی یا کجا فرار میکنم.