آن شب بیدار ماندیم و حرف زدیم. احساس گناه میکردیم، دربرابر خودمان، تنهامان. آرزوهای دخترانهمان هم که تمامی نداشت،
اینهمه سفر ِ نرفته، این همه شعر و داستان ِ نخوانده و ننوشته، این همه حرف عاشقانهی نگفته و نشنیده، این همه لباس قشنگ نپوشیده، این همه مدل موی امتحان نکرده،
از فردای آن روز هی هر روز روی یکی از دلایل احساس گناه خط کشیدیم، توی مهمانی معمولی لباسهای اسکارلتی پوشیدیم. با لباس شب رفتیم مهمانیهای دانشجویی، برای جزایر مارتینیک بلیط خریدیم،
و همینطوری بود که یک روز هم رفتیم آن یکی انستیتوی زیبایی برای گرانترین ماساژی که به ملت پیشنهاد میدادند، ماساژ شکلات.
پوستمان تا سه روز نرم و مرطوب شکلاتی بود، تنهامان توی هوا مزهي شکلات پخش میکرد، ژرالدین برای هر که تعریف میکرد میگفت تا یک قدمی فت.یشیسم پوست پیش رفته بودیم.
همین شد که بعدترشکل کمرنگ آن ماساژ، یعنی لوسیون بدن شکلاتی، شد آخرین برگ برندهی من در مقابل خودم برای حل همهی خود درگیریهام. حالا فقط حس لوسیون شکلات روی تنم کافی است که از نو و به آرامی خودم را دوست داشته باشم، بعد از هر احساس گناهی، هر چه که باشد،
اینهمه سفر ِ نرفته، این همه شعر و داستان ِ نخوانده و ننوشته، این همه حرف عاشقانهی نگفته و نشنیده، این همه لباس قشنگ نپوشیده، این همه مدل موی امتحان نکرده،
از فردای آن روز هی هر روز روی یکی از دلایل احساس گناه خط کشیدیم، توی مهمانی معمولی لباسهای اسکارلتی پوشیدیم. با لباس شب رفتیم مهمانیهای دانشجویی، برای جزایر مارتینیک بلیط خریدیم،
و همینطوری بود که یک روز هم رفتیم آن یکی انستیتوی زیبایی برای گرانترین ماساژی که به ملت پیشنهاد میدادند، ماساژ شکلات.
پوستمان تا سه روز نرم و مرطوب شکلاتی بود، تنهامان توی هوا مزهي شکلات پخش میکرد، ژرالدین برای هر که تعریف میکرد میگفت تا یک قدمی فت.یشیسم پوست پیش رفته بودیم.
همین شد که بعدترشکل کمرنگ آن ماساژ، یعنی لوسیون بدن شکلاتی، شد آخرین برگ برندهی من در مقابل خودم برای حل همهی خود درگیریهام. حالا فقط حس لوسیون شکلات روی تنم کافی است که از نو و به آرامی خودم را دوست داشته باشم، بعد از هر احساس گناهی، هر چه که باشد،
حتی خیانت.