کتابهایی هست که باید گذاشتشان برای پیش از مرگ، خواندنشان را باید تا آنجا که میتوانی عقب بیاندازی، همانهایی که هر چه بیشتر بدانی، بیشتر دیده باشی، عشق ورزیده باشی و زندگی کرده باشی، بهتر میفهمیشان و بیشتر لذت می بری٬ مثل صد سال تنهایی٬ مثل هزار و یک شب...
کتابهایی هستند که مثل کتابهای رومن گاری٬ سلینجر یا یوسا که هرکدامشان را که نخوانده باشی، مثل آن تکه خوشمزه غذا هستند که میگذاری آخر بخوریاش تا مزهاش در دهانت بماند.
کتابهایی هستند که مال زندگی روزمرهاند٬ مثل نوشتههای نسل جدید امریکای شمالیها. همانهایی که حتماً خودت را می توانی جای یکی از شخصیتهایشان بگذاری٬ یکروزه کتاب را تمام کنی و از خواندن درباره زندگی روزمره دیگران لذت ببری وقتی خودت در منجلابش فرو رفته ای.
کتابهایی هم هستند که مال تعطیلاتاند، تعطیلاتی که توی خانه٬ یا هر جای آرام دیگری میمانی٬ همانهایی که باید وقت داشته باشی هر صفحهاش را که میخوانی کتاب را ببندی و بهش فکر کنی٬ مزه مزهشان کنی٬ همانهایی که گاهی همهی ارزشهایت را- اگر چیزی ازشان مانده باشد- زیر و رو میکنند.
***
پس کی یاد میگیرم که از تجربههایم استفاده کنم و بدانم چه کتابی را کی دست بگیرم؟ در نتیجه انتخاب اشتباه کتاب برای این روزهایی که تا 14 ساعت در روز کار میکنم و حتی یک ساعت هم تنهایی ندارم٬ شدهام مثل دیوانهها.
کتابهایی هستند که مثل کتابهای رومن گاری٬ سلینجر یا یوسا که هرکدامشان را که نخوانده باشی، مثل آن تکه خوشمزه غذا هستند که میگذاری آخر بخوریاش تا مزهاش در دهانت بماند.
کتابهایی هستند که مال زندگی روزمرهاند٬ مثل نوشتههای نسل جدید امریکای شمالیها. همانهایی که حتماً خودت را می توانی جای یکی از شخصیتهایشان بگذاری٬ یکروزه کتاب را تمام کنی و از خواندن درباره زندگی روزمره دیگران لذت ببری وقتی خودت در منجلابش فرو رفته ای.
کتابهایی هم هستند که مال تعطیلاتاند، تعطیلاتی که توی خانه٬ یا هر جای آرام دیگری میمانی٬ همانهایی که باید وقت داشته باشی هر صفحهاش را که میخوانی کتاب را ببندی و بهش فکر کنی٬ مزه مزهشان کنی٬ همانهایی که گاهی همهی ارزشهایت را- اگر چیزی ازشان مانده باشد- زیر و رو میکنند.
***
پس کی یاد میگیرم که از تجربههایم استفاده کنم و بدانم چه کتابی را کی دست بگیرم؟ در نتیجه انتخاب اشتباه کتاب برای این روزهایی که تا 14 ساعت در روز کار میکنم و حتی یک ساعت هم تنهایی ندارم٬ شدهام مثل دیوانهها.