جمعه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۷

کتاب‌هایی که پیش از مرگ...

همیشه وقتی کتاب‌های دم دستم برای خواندن تمام می‌شوند دوست دارم یکی بیاید و با اعتماد به نفس بهم کتاب برای خواندن پیشنهاد کند. اما کماکان آدم‌های کمی را می‌شناسم که وقتی ازشان در مورد کتابی می‌پرسی هم‌زمان به نکات مثبت و منفی‌اش اشاره نکنند و با قطعیت بگویند: "عالی است" . نسبی‌گرایی تا کجاها که پیش نرفته .
برای همین وقتی خودم یادم به کتاب‌های خوبی می افتد که شاید کم‌تر شناخته شده باشند فکر می‌کنم باید بگویم‌شان، این‌ها قرار نیست معرفی‌ یا نقد کتاب باشد ، فقط چند پیشنهاد ساده هستند:
" پنه لوپه به جنگ می‌رود" فالاچی: یک رمان راحت و روان ، از معدود کارهای واقعاً داستانی اوریانا فالاچی است.
و در همین راستا " یک مرد " فالاچی : که نمی‌دانم چرا این‌قدر کم‌تر از حق‌اش خوانده شده. یک شاهکار. از آن‌هایی که برای ان‌امین بار وادارت می‌کند هوس کنی نویسنده باشی.
"داستان غم انگیز و باور نکردنی ارندیرای ساده دل و مادر بزرگ سنگ‌دل‌اش" مارکز: کمیاب. بی‌نظیر؛ پیشنهاد می‌کنم این آخرین کتابی باشد که از مارکز می‌خوانید. این کتاب یک خلاصه‌ی کم حجم است از جهانی که مارکز در دیگر کتاب‌ها روایت‌اش کرده .
" خویشاوندان دور" کارلوس فوئنتس : جادوی امریکای لاتینی کتاب باعث می‌شود حسی که وقت خواندن کتاب‌ داشته‌اید سال‌ها در ذهن‌تان بماند.
"مرگ در خانواده سانچز" و " فرزندان سانچز" ، اسکارلویس (انسان شناس): این دو کتاب از کتاب‌های هستند که در حوزه علوم اجتماعی انقلاب به پا کرده‌اند. اما از طرف دیگر شکل روایی و جذابیت ادبی هر دو کتاب چنان است که ‌می‌توانید چشم‌تان را ببندید به روی علم و مثل دو رمان بی‌نظیر بخوانید‌شان.
و بالاخره " گفتگو با مرگ" آرتور کوستلر: این یکی از آن‌هایی است که فکر می‌کنم هر‌کسی بعد از خواندن‌اش با اطمینان پیشنهاد‌ش کند. خاطرات شخصی کوستلر در دوره جنگ داخلی اسپانیا ، وقتی زندانی فاشیست‌ها بوده است . روایت دست اولی از اسارت، که به قلم یک روزنامه‌نگار- نویسنده باشد ، چیزی نیست که نمونه‌های زیادی از آن در ادبیات داشته باشیم. طنز ظریف کوستلر را هم که به همه‌ی این ویژگی‌ها اضافه کنید بهانه‌ای برای نخواندنش باقی نمی‌ماند.