چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۹۱

نق

 سفرنامه‌ی یک روزه را نوشته‌ بودم و امروز می‌خواستم ازش هیجان‌زدایی- همان پز زدایی- کنم و پست‌ش کنم این‌جا. وقت نکردم. از صبح می‌بایست یک تفاهم‌نامه‌ی دو میلیون دلاری را که باید با ایتالیا امضا کنیم با انواع و اقسام قوانین سازمان  و کامنت‌های که مشاور حقوقی وزارت امور خارجه‌شان داده بود، چک می‌کردم. بعد هم بی اغراق یک و نیم ساعت طول کشید تا پنج صفحه تفاهم‌نامه را در دو نسخه پرینت بگیرم و بفرستم برای سفیر که امضا کند. خودم یک پرینتر رنگی دارم و یک  سیاه و سفید، از دیروز جفت‌شان کار نمی‌کند. کامپیوترم به سه تا پرینتر شبکه وصل است که همه شان کم‌رنگ پرینت می‌گرفتند. کارتریج‌ها را با کارتریج‌های نو عوض کردم. بدون استثنا هر سه تا کارتریج نو لک می‌انداختند روی کاغذ، با سه تای دیگر عوض کردم دوباره همان. حتمن در پاکستان تولید شده‌اند. تفاهم‌نامه را به مدیر بخش آموزش ایمیل کردم و خواهش کردم که برای‌م پرینت‌ش بگیرد.  توی پاریس این من نبودم که تفاهم نامه‌ را باید بازخوانی و تصحیح می‌کردم. اصلن یک واحد چهل نفری داشتیم برای این‌کار. چهارتا مشاور حقوقی عالی‌رتبه تفاهم نامه‌های بیست هزار دلاری را چهار بار بازخوانی‌ می‌کردند، بعد هم منشی‌های‌شان که هیچ کاری جز پرینت گرفتن نداشتند آن را با بهترین پرینترهای دنیا در یک دقیقه پرینت می‌گیرند. دارم روانی می‌شوم از این‌که هیچ چیزی این‌جا کار نمی‌کند. نه تنها سیستم و آدم‌ها و ترافیک که حتی پرینت‌ترها و اسکنرها هم. همه‌ش تقصیر پاکستان است. جنگ، طالبان، پرینترها، تخم‌مرغ‌های تاریخ مصرف گذشته، گرد و خاک. همه چیز.