جمعه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۹

مونیخ

آلمان تنها جایی بود که من این حکایت "جاییه که براش دوبار گریه می‌کنی، یه بار وقتی می‌رسی و یه بار وقتی می‌خوای بری" رو تجربه کردم.
هنوز هم هر بار می‌رم وقت برگشتن دلم جدی جدی می‌گیره. احساسم عجیبه نسبت به این کشور، به این زبان، به این فرهنگ. تحسین برانگیزه برام، اما این‌قدر از نظر فرهنگی دوره که نمی‌تونم بفهمم‌ چرا دارم تحسین‌اش می‌کنم، نمی‌تونم فکر کنم که  حق این رو دارم که این کشور رو برای زندگی انتخاب کنم، مثل اینه که فکر می‌کنم شایستگی‌ش رو ندارم.

Comments (3)

Loading... Logging you in...
  • Logged in as
Login or signup now to comment.
منم دقیقاً‌ نسبت به هیچ کشور خارجی انقدر احساس نزدیکی و علاقه نمی‌کنم ، فوق‌العاده است!
Reply
نه؟!واقعنی؟پس چرا من اینقدر از اونجا بدم میاد؟چون آقامون می خواد منو تنها بذاره و بره اونجا برا همیشه..آرع از اونجا متنفرم
Reply
mesle inja ke toii vase man
Reply

Comments by