یکشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۹

لاندا

خواستم از حالِ الان‌ام حرف بزنم مفهوم مناسب‌اش را پیدا نکردم. decay شاید خوب بود، اما به فرانسه چیزی پیدا نکردم. تمام راه برگشت را توی مترو فکر کردم، دنبال مفهوم و واژه گشتم: تباهی، فروپاشی، واپاشی، تجزیه، اضمحلال، کاهش رادیواکتیویته.
مفهوم مناسب‌اش همین کاهش رادیو اکتیویته است، بقیه‌‌اش خیلی خشن است. همین، پرتوزایی‌ام خیلی کم شده. به نیمه عمرم رسیده‌ام، خودم حس‌اش می‌کنم. چی بود آن ثابتی که با لاندا نشانش می‌دادیم؟ آهان ثابت واپاشی. ربطی به سن هم ندارد، یک ضریب ثابت است که برای هر آدمی فرق می‌کند، همین است که‌ یکی در بیست سالگی به نیمه‌‌عمرش می‌رسد یکی در چهل سالگی. من حالا رسیده‌ام. واپاشی را حس می‌کنم. اترنال سان‌شاین؟  ذهن‌م بی‌اعتنا و سوت زنان از کنار هر چیزی رد می‌شود. کتاب‌ها هم دیگر کاری نمی‌توانند کنند.

می‌ترسم توضیح دهم و عمیق‌ترش را بگویم، ناامید می‌شوم، ناامیدی می‌زایم. دلم می‌خواهد یادم نیاید که ثابت واپاشی برای رادیواکتیوهای سنگین‌تر، بزرگ‌تر بود آیا؟ قاعده مند بود اصلن؟
می‌ترسم از خودِ کم پرتو‌.



Comments (15)

Loading... Logging you in...
  • Logged in as
Login or signup now to comment.
sara chi shodi?mage mishe oon hame energy ye dafe koja rafteh?
Reply
بهتر از اين نمي شد بنويسي!
Reply
هیچکس's avatar

هیچکس · 752 weeks ago

من 28 سالمه 5 ساله که چنین حسی دارم.
Reply
خواستم چیزی بنویسم برایت ولی سخت است به کسی که نا امیدی ، ترس و امید را می شناسد چیزی بگویی. سپاس که " انسان " را رعایت کرده ای .
Reply
bébin fekr nemikonam in jaryân marbout bé nimehyé omret bâsheh. Il me semble qu'il s'agit d'un état du monde qui nous fait avoir cette impression.
Reply
نازنین's avatar

نازنین · 752 weeks ago

ممنون، مدتها دنبال تعریفی به این دقت، از حالم بودم
Reply
kheili chasbid
toeh
Reply
خيلي به اين نوسانات روحيت اهميت نده. هميشه پيش مياد ولي اگه زياد توش دقيق بشي ، زودتر تكرار ميشه.
تو فقط خسته اي ه خاطر اون همه سرعتي كه تو دويدنت داشتي.
بيخيال
اگه تو با اين زندگي نمونه ات دچار اين احساسات هستي و بهش بها هم ميدي ما تو اين ديوونه خونه بايد چه كنيم؟
Reply
مانی ب's avatar

مانی ب · 751 weeks ago

کامنت
Reply
چقدر زندگی کردی !!!
Reply
فرشته's avatar

فرشته · 751 weeks ago

من از 18 سالگي به اين حال رسيدم. مطمين نيستم واقعا نيمه‌ي عمر باشه؟ شايد دو سومي عمر باشه.
شايد خيلي نزديك به پايان عمر باشه. يه جايي ذهنت بي‌اعتنا از "پايان عمر" هم ميگذره، اينقدر بي‌اعتنا كه سوت هم نميزنه. وقتي توي اين حال جا بيفتي ديگه نااميد نيستي، چون اميد بي معنيه. هنوز تعريفشو پيدا نكردي انگار. بيييييييييب .
Reply
فدایی's avatar

فدایی · 751 weeks ago

Il me semble que vous allez ressembler (ou replicate) Madame Bovary (ou, worse, Monsieur Bovary) . BEWARE
Reply
چند باره میشه ..اومد و نوشت که زندگی کردم با نوشتت.. و چه ناتوان و عاجزم از کلامی تسلی... اما اشک بود که به واسطه لمس عمیق کلمه به کلمت جاری بود..

" میترسم از خود کم پرتو"
Reply
چرا می گویند نیمه ی عمر و نمی گویند عمر؟

چون نیمه عمر زمانی است که نصف ماده ی الان تا اون موقع تجزیه می شود اما معنی اش این نیست که بقیه اش هم توی همین زمان تجزیه شده و تمام می شود

بقیه ای ماده در مدت نیمه ی عمر نصفش تجزیه و نصفش می مونه و الی آخر

بنابراین کل ماده تا ابد تموم نمی شه در هر پریود نیمه ی عمر نصفش تجزیه می شه

پس اگه به اندازه ی نیمه ی عمرت تشعش ات پائین اومده همین قدر بگذره تشعشع فعلیت نصف می شه صفر نمی شه

امیدوارم امیدوارت کرده باشم لول
Reply
لامبدا شاید درست تر میبود.
واقعنم الان باید اینو خاطرنشان میشدم :|
Reply

Comments by