خواستم از حالِ الانام حرف بزنم مفهوم مناسباش را پیدا نکردم. decay شاید خوب بود، اما به فرانسه چیزی پیدا نکردم. تمام راه برگشت را توی مترو فکر کردم، دنبال مفهوم و واژه گشتم: تباهی، فروپاشی، واپاشی، تجزیه، اضمحلال، کاهش رادیواکتیویته.
مفهوم مناسباش همین کاهش رادیو اکتیویته است، بقیهاش خیلی خشن است. همین، پرتوزاییام خیلی کم شده. به نیمه عمرم رسیدهام، خودم حساش میکنم. چی بود آن ثابتی که با لاندا نشانش میدادیم؟ آهان ثابت واپاشی. ربطی به سن هم ندارد، یک ضریب ثابت است که برای هر آدمی فرق میکند، همین است که یکی در بیست سالگی به نیمهعمرش میرسد یکی در چهل سالگی. من حالا رسیدهام. واپاشی را حس میکنم. اترنال سانشاین؟ ذهنم بیاعتنا و سوت زنان از کنار هر چیزی رد میشود. کتابها هم دیگر کاری نمیتوانند کنند.
میترسم توضیح دهم و عمیقترش را بگویم، ناامید میشوم، ناامیدی میزایم. دلم میخواهد یادم نیاید که ثابت واپاشی برای رادیواکتیوهای سنگینتر، بزرگتر بود آیا؟ قاعده مند بود اصلن؟
مفهوم مناسباش همین کاهش رادیو اکتیویته است، بقیهاش خیلی خشن است. همین، پرتوزاییام خیلی کم شده. به نیمه عمرم رسیدهام، خودم حساش میکنم. چی بود آن ثابتی که با لاندا نشانش میدادیم؟ آهان ثابت واپاشی. ربطی به سن هم ندارد، یک ضریب ثابت است که برای هر آدمی فرق میکند، همین است که یکی در بیست سالگی به نیمهعمرش میرسد یکی در چهل سالگی. من حالا رسیدهام. واپاشی را حس میکنم. اترنال سانشاین؟ ذهنم بیاعتنا و سوت زنان از کنار هر چیزی رد میشود. کتابها هم دیگر کاری نمیتوانند کنند.
میترسم توضیح دهم و عمیقترش را بگویم، ناامید میشوم، ناامیدی میزایم. دلم میخواهد یادم نیاید که ثابت واپاشی برای رادیواکتیوهای سنگینتر، بزرگتر بود آیا؟ قاعده مند بود اصلن؟
میترسم از خودِ کم پرتو.