پنجشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۹

content

 دل‌خوشی‌های خیلی کوچکی دارم این‌روزها که حال‌‌ام رو خیلی خوب می‌کنه، مثل کتاب بی‌نظیری که در مورد کارم پیدا کردم، مثل بچه‌های نیمه‌‌شب که آقای نویسنده داده به‌ام و صبح به امید خوندن‌ش توی راه از خواب بیدار می‌شم و مثل ستاره که  برای دو هفته این‌جاست. شب‌ها کنار ستاره خوابم می‌بره و فقط آدم‌های کمی هستند که بدونند ستاره برات لالایی بندری بخونه تا بخوابی یعنی چی. می‌بینید من همیشه هم نق نمی‌زنم، اما می‌دونم که هنوز دل‌خوشی‌هام مزه‌ی تلخ قناعت می‌ده، مال دل‌تنگی‌ه.

Comments (6)

Loading... Logging you in...
  • Logged in as
Login or signup now to comment.
کتابی که دستمونه یکیه سارا. من بعد از چند ماه دوباره دارم می‌گیرمش دستم. خوش به حالت که آقای نویسنده دادش به دستت. خوش به حالمون که آقای نویسنده زنده مونده تا من و تو ببینیمش.
Reply
آخیش الاهی من بمیرم!
دختر خوشگل شیرازی با کمالات و پولدار باشی و توی اروپا هم زندگی کنی و شبها ستاره جون تو گوشت لالائی بخونه تا خوابت ببره ! چقدر قانع و درویش باید بود که آدم راضی به این زندگی باشه!
تو رو خدا اگه کاری از دست ما بر میاد بگو دختر رودروایسی نکنی من که جیگرم برات کبابه!!!
Reply
نوشته های شما رو دوست دارم
این دلخوشی های کوچیکو باید قدر دونست
Reply
salam
khosh bashi
ye soale takhassosi! daram: be kasi ke faghat ye rooz baraye didane paris forsat dare, didane kojaha ro pishnahad mikon
?
merci
Reply
1 reply · active 772 weeks ago
این بنده ی خدا که مرد اسبس دم دروازه ی پاریس نشست و هی ویزا تمدید کرد.
Reply
دلخوشي هايي كه مزه ي تلخ قناعت مي ده. چه عبارت فهميدني بود.
Reply

Comments by