حالا احتمالن پا به سفر نمیشود دربارهی ده سال داستان نویسی نوشت، اما خلاصهي چیزی که میخواستم بنویسم این است که فکر میکنم رضا قاسمی و ابوتراب خسروی نسل ما را از تکرار جملهی مسخ شدهی "در زندگي زخم هايي هست..." نجات دادند. از بوف کور نجاتمان دادند. واقعن چند نسل داستان نویس و کتابخوان را مثل خوره خورده بود؟ فکر می کنم فقط همین دههي آخر بود که دیگر هی دو رو برمان نشنیدیم "...که روح را آهسته در انزوا مي خورد و ميتراشد."