اگر خودم را رها کنم به جای این همه خوشحالی و سرگرمی و خوشگذرانی دور و برم، غم پهن میشود روی زندگیم. اما خودم را محکم گرفتهام. رفتن از پاریس اصلن کار آسانی نیست. همین که تقریبن هر روز و هر شب دوستانم را میبینم، نشان میدهد که هم من و هم آنها روزهای غمگینی را خواهیم داشت و شاید هم حتی خیلی غمگین.
اما خیالتان راحت، اینجا نه از نق و نالهی رفتن خواهم نوشت، نه از هیجان رسیدن به جای جدید. هیچ چیزی اندازهی حس غمِ رفتن و ترک کردن و تمام کردن جایی یا چیزی یا رابطهای و هیجان شروع کردن پروسهی جدید یا رسیدن به یک جای تازه، نوشتههای یک وبلاگ را چیپ نمیکند. خیلی از بهترین بلاگرها را به چشم دیدهام که در این دام افتادهاند. آدم از این دورانها باید بعد از چند ماه بنویسد. باید قبل از پابلیش کردن این دست نوشتهها، به جای یکشب، چند ماه رویشان خوابید.
پ.ن: به واقف که معصومانه این اصطلاح را دوست دارد.
پ.ن: به واقف که معصومانه این اصطلاح را دوست دارد.