دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۸

وقتی از عشق حرف می‌زنیم، از چی حرف می‌زنیم؟

«بعد از سه سال دو نفر باید یا هم‌دیگر را رها کنند، یا خودکشی کنند و یا بچه‌دار بشوند. این‌ها تنها سه تا راهی هستند که با آن‌ها می‌شود ادامه‌ی زندگی دونفره را تصور کرد. شما هم حتماً شنیده‌اید که خیلی وقت‌ها می‌گویند عشق بعد از مدتی، تبدیل به «چیز دیگری» می‌شود، محکم‌تر و زیباتر. این چیز دیگر همان «عشق‌» است که در گیومه می‌نویسند، با حروف بزرگ. حسی که می‌گویند مخصوصاً هیجان‌اش کم‌تر است اما بالغ‌تر است. دلم‌ می‌خواهد رک و رو راست بگویم که این «یه چیز دیگه» حال من را به هم می‌زند.
اگر «عشق» این است، من این عشق را می‌گذرام برای آدم‌هایی که شجاعت کافی را ندارند، بماند برای همان آدم‌های «پخته» که دنبال راحتی و آرامش احساسات‌شان هستند. برای من، عشق بدون گیومه و با حروف کوچک نوشته می‌شود، درست که مدت طولانی طول نمی‌کشد، اما وقتی هست می‌شود حس‌اش کرد.
آن «یه چیز دیگه» که آن‌ها می‌خواهند تبدیل‌اش کنند به عشق، بیش‌تر شبیه نظریه‌ی من درآوردی است برای این‌که بتوانند راضی و مطمئن و آرام باشند. می‌دانید این‌ آدم‌ها که با من از عشقی که به «یه چیز دیگه» تبدیل شده است حرف می‌زنند، که کامل‌تر و پخته‌تر است، مرا یاد آدم‌های حسودی می‌اندازند که روی اتومبیل‌های لوکس خط می‌اندازند چون خودشان نمی‌توانند مثل آن را داشته باشند.»
.
عشق سه سال طول می‌کشد، فردیک بگ‌بده. نشر گالیمار، پاریس ۱۹۹۷
.
پ.ن: تیتر اسم داستان کوتاهی است از ریموند کارور