پنجشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۷

کلاس ایتالیایی

در را که باز می‌کند، خندان واحوال‌پرسی‌کنان یک دور روی پاشنه‌اش می‌چرخد و متقارن‌ترین خودنویس دنیا را می‌گذارد روی زمین ِ مرکز دایره‌ي ما، و می‌چرخاند. خود‌نویس همان‌طور که پنج، شش دور می‌چرخد، کمی‌هم روی محور چرخش‌اش جا به جا می‌شود و بعد محکم می‌ایستد. سَرَش سمت کلوئه و ته‌اش سمت دورا ست. نفس‌‌هایی که قبل از چرخاندن خود‌نویس حبس شده، رها می‌شود.
کلوئه باید سؤال بپرسد و دورا جواب اگر ندهد از نمره‌ی درسی‌اش کم می‌شود.
وقت سؤال پرسیدن کوچک‌ترین اشتباه گرامری یا اشتباه در به کار بردن واژه‌ها و حتی اشتباه در تلفظ – که فرانسوی‌ها برای آموزش زبان کلاً نادیده‌اش می‌گیرند- چیزهایی است که باعث می‌شود حق سؤال پرسیدن‌ات را آن جلسه از دست بدهی.
همین است که همه پرسش‌های‌شان را از پیش آماده می‌کنند. اما مسأله این است که معمولاً با دومین یا سومین جواب، سؤال‌های هیجان انگیز جدیدی به ذهن‌مان می‌رسد که پرسیدن‌اش با ریسکِ اشتباه زبانی هم‌راه است. کلوئه سؤال‌اش را می‌پرسد: اگر فرانسوا امروز به‌ات پیشنهاد بدهد، حاضری به‌ مَردت خیانت کنی و باهاش بخوابی؟
مردش این‌جا نیست اما فرانسوا که هست.
هفته‌های اول سؤال‌ها از گذشته‌‌هامان، آرزوها، برنامه‌ها و حداکثر دوست داشتن بود، تازگی‌ها همه‌ی سؤال‌ها به رخت‌خواب ختم می‌شود. حالا یا در جواب‌‌ یا در واقعیت.
فرانسوا از نظر همه‌ی ما به‌ترین استاد ایتالیایی ممکن است. فرانسوا هر جلسه خود‌نویس را حداکثر پانزده بار می‌چرخاند، با کوچک‌ترین اشتباه از صد نمره‌مان کم می‌کند و وقتی یک داستان کوتاه از کالوینو را برای کلاس بخوانیم به‌مان ده نمره برمی‌گرداند. فرانسوا برای ما و خودش یک گروه دوستی بی‌نظیر ساخته و همه‌ی آن دو سه باری که در هفته قرار بیرون رفتن می‌گذاریم، خودش را می‌رساند تا مطمئن شود باهم که هستیم ایتالیایی حرف می‌زنیم.
آن دو هفته‌ی اول احتمالِ گِی بودن‌اش شده‌بود کابوس دخترهای کلاس. تا هفته‌ی سوم که خودش هم وارد بازی شد و تن داد به حرف زدن از زندگی خصوصی‌اش. اولین سؤالی که ازش پرسیدند همین بود و وقتی گفت گِی نیست، همه‌ی دخترها به وضوح یک نفس راحت کشیدند.
حدود یک ساعت از وقت سه ساعته‌ کلاس ایتالیایی این‌طوری می‌گذرد، چهل و پنج دقیقه‌ به خواندن نام گل سرخ امبرتو اکو، حدود چهل پنج دقیقه‌اش به وقت هدر دادن به شیوه‌ی ایتالیایی و نیم ساعت آخر خیلی فشرده به گرامر. آن‌قدری فشرده که بعد از چهارده جلسه کلاس، چیزی از گرامر این زبان نمانده که نخوانده باشیم. تازگی‌ها گرامر تمام کرده‌ایم، آن نیم ساعت به‌مان لاتین درس می‌دهد.
حالا بعد از چهارده هفته از بیست و یک نفر دانشجوی کلاس، یک جفت رابطه‌‌شان به هم خورده، شش نفر، به سه ‌دوتایی عاشقانه تبدیل شده‌اند و همه ایتالیایی حرف می‌زنیم. کم لهجه، بی اشتباه.