شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۷

international relations

* اگر روزی خدایی ناکرده خواستید اعتماد به نفس یک فرانسوی ِ رقیب ِ کاری یا هر چیز دیگر را به صفر کاهش دهید، تنها کاری که باید بکنید این‌ است که باهاش انگلیسی حرف بزنید و بخواهید انگلیسی حرف بزند.
حالا اگر هنوز دل‌تان آرام نگرفته، کافی‌ است وانمود(؟-یا این واقعیت را اعلام)کنید که به خاطر لهجه‌اش اصلاً هیچ از حرف‌های‌اش نفهمیده‌اید، اعتماد به نفس‌اش این‌بار از صفر به صفر کلوین می‌رسد. نابود شد.

** برمی‌دارید به دوستان غیر فارسی‌زبان‌تان هر چه کلمه ی "مگو"‌ی زبان فارسی را که خودتان هم عمراً به کار ببرید یاد می‌دهید.
آن‌ها هم در حساس‌ترین شرایط که جدی هستی و تمرکز داری و وسط کنفرانس و پرزنتیشن‌ات، چهار تایش را بلند می گویند. وسط بحث‌های جدی با این کلمه‌های خطابی که یادشان داده‌اید، صدای‌ات می‌کنند. درست که سرگرم کننده و خنده‌دار است اما همه تمرکز‌ت را به باد می‌رود.
این یک‌سال این طرف‌ها یک ایرانی هم ندیده‌ام، آن وقت تا دل‌تان بخواهد اصطلاحات و فحش‌‌های اسمشو نبر ِ فارسی شنیده‌ام.
نکنید، شما را به خدا این کار را نکنید. به جای‌اش چهارتا حرف عاشقانه یادشان بدهید.(اهالی امریکای شمالی، لطفاً خطابِ ویژه‌ی مرا بپذیرید)